روزگار اسارت زینب (س)
دوران اسارت آغاز مي شود دوراني سخت و جانسوز. اما زينب كه راز شهادت را مي داند افق هاي دور دست را مي نگرد. به آينده اي روشن اميد دارد و به همين خاطر حسين بن علي را دلداري مي دهد. در طول مسير اسارت سهميه نان خود را نيز نمي خورد و به كودكان مي خوراند.
اين بزرگ پرستار تاريخ با آن همه سختي ها و ناملايمات نماز شبش را ترك نمي كند اما اين بار از شدت ضعف نشسته نماز مي خواند. مصائب كربلا و اسارت در روح بلند او تاثيري نگذاشت. او پيام آور كربلا بود. يزيد با خود مي انديشيد با كشتن حسين و اسارت خانواده اش به قدرت و سلطه دست يازيده و در آن خراب آباد بي تپش كسي را ياراي قد علم كردن نيست. امام سخنان زينب در دارالعماره و كاخ يزيد تار و پود حكومت جور و فساد را از هم مي گسست. «گويي جريان مذابي بود كه از قلب پردود و آتشفشان سر مي كشيد. آن هم با چه عباراتي !
سخنان زينب در برابر يزيد تا به امروز و هميشه تاريخ اديان و نيز در تاريخ عزت و آزادگي حرف اول است. او پرورده مادري چون زهراست و خطبه فدك مادر را شنيده است.
وقتي عبيدالله بن زياد مي پرسد: كار خدا را با خاندانت چگونه ديدي زينب بدون اينكه از حال طبيعي خارج شود مي گويد: «ما رايت الا جميلا..»
اين حرف همچون پتكي سنگين بر پيكره نظام بني اميه بود و تير خلاصي بود بر قلب شيطاني و پست عبيدالله بن زياد. آرامش و تسلط زينب بر روح كلماتي كه ادا مي كرد جشن پيروزي بني اميه را به مجلس ماتم كفر و استبداد تبديل مي كرد و پرده از چهره كريه آنان بر مي داشت.
به راستي او چگونه سخن مي گفت كه مردم از درون مي شكستند ! آن بانوي فداكار با سخنان آتشين خود بر قله آزادگي و عزت ايستاد و يزيديان را در دره غرور و تباهي سرنگون كرد. اگر تلاش بي نظير و فداكاري زينب نبود به يقين بني اميه ماجراي كربلا را يا به فراموشي مي سپردند و يا از مسير حيات بخش خود منحرف مي ساختند.
سر ني در نينوا مي ماند اگر زينب
كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود
چهره سرخ حقيقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابري از ريا مي ماند اگر زينب نبود
در عبور از بستر تاريخ سيل انقلاب
پشت كوه فتنه ها مي ماند اگر زينب نبود… (1)
1ـ قسمتي از شعر قادر طهماسبي (فريد)
- منبع روزنامه ی جمهوری